متن ترانه پیمان ابوطالبی به نام فریاد
معشوق غزل سازمعشوقِ غزل سازِ پرآوازه یِ طناز...
ای چشم توِ یک منظره ی دلبرِ دلباز...
رویای من این است که یک شب لب دریا
من و باشم و چشمان تو و آتش و آواز
چشمان تو بی نقص تر از شهر فرنگ است
پیشت سپر انداخته هر آنچه قشنگ است
ای دلبر آشوبگرم خانه ات آباد
از عشق تو یک شهر در اندیشه جنگ است
پیش تو خیال غم و تشویش حرام است
ناراحتی ام پیش تو انگار تمام است
من شادم و دل دادم و فریاد که با تو...
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
محبوب منی خوب منی روح و روانی
هر لحظه چو خون در رگ من در جَرَیانی
من عین توام عین توام چون که شنیدم...
هر آنچه که در جستن آنی، تو همانی
دانلود آهنگ فریاد از پیمان ابوطالبی
برچسب ها